ّ
خانه » اخبار » دومین ویژه برنامه شب اندیشه

دومین ویژه برنامه شب اندیشه
وبلاگ

گزارش ویژه برنامه دومین جشنواره عوم انسانی عمار

چهارشنبه 21 دی ماه سینما فلسطین

متن گزارش سیدمحمدحسین هاشمیان 

این نو آوری و خلاقیت که پیوند میان عرضه هنر و رسانه و عرضه علم را عملی کردند. به هر حال پیوند مبارکی است بین دوتا نهاد که برای پیشرفت یک جامعه مؤثر است و بالاخره اثرات خودش را هم نشان داده است. هم نهاد هنر و رسانه و سینما و هم نهاد علم. من بحثم ناظر به یک ارتباط میهن نهادی است بین دانشگاه، هنر و رسانه که موضوع به هر حال این نشست هم هست.
واژه ای که به کار بردم موضوع جشنواره است. واژه ای که به کار بردم به عنوان نهاد به معنای دقیق جامعه شناسانه مدنظر من بود. ببینید مشکلی که ما داریم این است که در سطح کشور چه در تراز حاکمیت، چه در تراز غیر از حاکمیتی، فعالیت هایی را در چه در سطح هنر و رسانه و چه در سطح علم، نهادهای علمی ما مثل دانشگاه انجام می دهند ولیکن این فعالیت ها نمی تواند ما را به حل مسائل اجتماعیمان رهنمود کند. از منظر حوزه سیاست گذاری اجتماعی که دغدغه این عزیزان ما در این جشنواره علوم انسانی عمار هست که چگونه می توانیم از این ظرفیت برای حل مسائل اجتماعی استفاده کنیم.
ما زمانی می توانیم مسائلمان را حل کنیم که یک فهم درستی از مسائل داشته باشیم و دو ظرفیت نهادهای مختلف در جامعه کنار هم قرار بگیرد. ما واقعا در واقعیت میدانیمان با چند چالش روبرو هستیم. اول اینکه نهاد نداریم، نه نهاد هنر و رسانه و سینما را داریم و نه از آن سمت نهاد دانشگاهی داریم.
ما با یک ساختارهایی رو به رو هستیم که به شدت با تعریف ما از نهاد فاصله دارد. نهاد چیست؟ نهاد یک ساختار اجتماعی نسبتا پایدار است که پاسخگو و مسئولیت پذیر نسبت به یک نیاز و مسئله جامعه است. این که عرض می کنم ما برای این که بتوانیم به پیشرفت جامعه امروز ایران و حل مسائل مختلف آن اعم از اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی حتی بیندیشیم دقیقا اینجاست. سینمای ما نهاد نیست. یعنی چقدر سینمای ما با متن میدان جامعه ما و مسائل اجتماعی روز ما درگیر می شود. چقدر دانشگاه ما و به عنوان اصلی ترین نهاد علم ما خودش را عهده دار پاسخگویی به مسائل اجتماعی می داند. نمی دانم همین الان در جمع ما عزیزان از دانشکده های علوم اجتماعی هستند یا یا آنجا درس خوانده باشند و یا کسوت استادی در آنجا داشته باشند. از آن ها سوال کنید چقدر دغدغه حل مسائل اجتماعی امروزه در دانشگاه های ما هست.
ما دانشگاهمان دقیقا مثل نهاد هنرمان و یا نهاد رسانهمان در گیر و دار یک چرخه ای از حالا اینجا صنعت دانش در دانشگاه ها حاکم و راهبر هست و عقلانیت دانشجوها را دارد پیش می برد و در آنجا هم چرخه صنعت فرهنگ است. ما با چرخه صنعت فرهنگ نهاد هنر و رسانه را به شدت از آن تحول خواهیاش از درون تهی می کنیم. با چرخه صنعت دانش به شدت نهاد دانشگاه افول پیدا می کند به یک سازمان. سازمانی داریم به نام دانشگاه، نهادی نداریم به نام دانشگاه. سازمان اقتضاعاتش مشخص است با یک عقلانیت اقتصادی محاسباتش را تعریف می کند، استاد خودش را تعریف می کند. استاد باید برود مثلا فرض کنید پروژه هایی را بگیرد تا برای دانشگاه اعتبار کسب کند. استاد هیچوقت در قامت یک منجی و یک نخبه که باید بیاید دردمندانه دردهای جامعه را درمان کند خودش را تعریف نمی کند.
همان طور که در عرصه سینما و هنر هم با این چالش روبرو هستیم. با سینماگر و هنرمندی روبروهستیم با یک عقلانیت اقتصادی حتی به همان مبانی و مانیفست روشنفکرانه خودش، چپ هست، راست هست، لیبرال هست و هرچیزی، به همان هم پایبند نیست و می آید نقش هایی را می پذیرد که با همان مبانی خودش هم در تعارض است خب این یعنی این که ما با یک تعارض روبرو هستیم. ما بیش از این که با یک هنرمند روبرو باشیم با یک کنشگر اقتصادی روبرو هستیم.در دانشگاه ها بیش از اینکه با یک نخبه علمی روبرو باشیم باز آنجا هم با یک قرائت دیگری از یک کنشگر اقتصادی روبرو هستیم که به هر حال دنبال چرخاندن چرخ دانش و آنجا هم به دنبال چرخاندن چرخ سینما و فرهنگ نیستند.
بنابراین آسیبی که باعث می شود که نهاد هنر و نهاد دانشگاه نتوانند نقش آفرین باشند این که چرخه صنعت دانش و صنعت فرهنگ به این دوتا حاکم شود و مناسبات این ها اساسا از درون این گونه تعریف شود. خب پله ی اولی که افول می کند پله افول از سطح نهاد به سطح سازمان است و عرض کردم سازمان یک امنیت اقتصادی دارد اما ای کاش به همین میزان بسنده می شد. من فکر می کنم ما هم در عرصه هنر و هم در عرصه دانشگاه الان نه با نهاد و حتی نه با سازمان روبرو نیستیم.
یعنی ای کاش حداقل با سازمان روبرو بودیم البته در هنر مقداری هنوز با سازمان روبرو هستیم اما در دانشگاه حتی از سازمان هم نزول پیدا می کند و تنزل پیدا می کند به واژه ای به معنای اداره که یک تشکلی به معنای عقلانیت که حتی اقتصاد خودش را هم نمی تواند کنترل کند. یعنی نمی تواند دخل و خرج خودش را هم کنترل کند و با یک عقلانیت بروکراتیک اداری صرفا باید تزریقی از یک بودجه های عمومی و دولتی شکل بگیرد تا مناسبات خودش را حفظ کند و این سیستم و ساختار شکل بگیرد.
ما متاسفانه در لایه دانشگاه و در بخش هایی در عرصه هنر با یک رویکرد اداری روبرو شده ایم یعنی با یک عقلانیت اداری روبروییم چون آن عقلانیت اقتصادی در خیلی جاها باز برخورد می کند و اجازه نمی دهد آن عقلانیت اداری و بروکراتیک حاکم شود و دچار روزمرگی شود. حداقل نگاه می کند می بیند فیلم عامه پسند چیست می رود آن را تولید می کند.
درست است که در مقام پاسخگویی و حل مسائل جامعه و اجتماعی و روشنگری نیست اما حداقل می گوید یک فیلمی تولید می کنم که دخل و خرجم در بیاید. در دانشگاه اما حتی در این سطح سازمان که عقلانیت اقتصادی معیار آن هست هم نمی ماند و یک پله افول پیدا می کند به یک ادارات. الان دغدغه این جشنواره، جشنواره علوم انسانی است.
ما چگونه می خواهیم با اداره دانشگاه با دانشگاهی در چارچوب یک سری آیین نامه ها و آیین های اداری برای ارتقای اساتید و ارزیابی اساتید و مناسبات این چنینی تعریف شده است آن تحول علوم انسانی و نهایتا تحول جامعه ایران را رقم بزنیم. قطعا رقم نیم خورد. یعنی این مناسبات اگر برگردم به ایده اولیه اگر بین این دو نهاد در چارچوب یک عقلانیت نهادی پیوند رقم بخورد ما می توانیم حقیقتا یک پیوندی برقرار کنیم.یک شاهد این جا آقای نامخواه اینجا هستند واقعا چقدر همین جشنواره علوم انسانی که نطفه اش در حاشیه نهاد سینما و جشنواره فیلم عمار بسته شده است چقدرتوانسته است با نهاد دانشگاه ارتباط بگیرد. حتی در این جزوه ای که عزیزان به عنوان چارچوب نظری حاکم بر جشنواره علوم انسانی عمار منتشر کرده اند، من این فایل را نگاه کردم یکبار واژه دانشگاه را ندیدم که در آن تکرار شده باشد این خیلی جالب بود که در این فایلی که برای جشنواره علوم انسانی هست یک بار نام دانشگاه در آن به کار نرفته است. حالا کلید واژه دیگری هم بود؛
فناوری هم یکبار در این فایل تکرار نشده است و به نظر من خیلی عجیب است چون ما می گوییم هیچ مسئله اجتماعی را بدون رویکرد تکنیک و فناوری نمی شود حل کرد و از آن طرف هیچ تکنولوژی بدون این که پیوست اجتماعی اش را ببینیم نمی تواند مطرح شود.
به هر حال همین هم نشان می دهد چرا ما نمی توانیم؟ برای این که آن اصلا در یک اقلیم و یک اکوسیستمی سیر می کند و الان هم که با یک رویکرد استارتاپی دارد سیاست گذاری های علمی کشور پیش می رود که یک آسیب و خطر فوق العاده جدی است.بعضی ها می گویند این اغتشاشات چرا پایگاه آن دانشگاه است و در همه دانشگاه ها هم بگردید و از همه بدتر دانشگاه شریف که نخبگان ما بودند هست.
من گفتم برای این که وقتی شما سیسات گذاری علمتان با رویکرد استارتاپی شد باید از دل آن هم همین در بیاید. اصلا دانشگاه به عنوان یک نهاد کنار تعلیم و تربیت لحاظ نمی شود اصلا نهاد نیست.
با رویکرد استارتاپی می خواهیم چکارش کنیم، این اداری را تبدیل به سازمانش کنیم و بگوییم برو از لحاظ اقتصادی یک کار انجام بده و به هرحال یک کارگاه علم و فناوری هم کنارش تعریف کنیم و بگوییم این ایده استارتاپی خوب است.
خب در همین اغتشاشات اخیر دیدیم که همه ما اکثریت این شرکت های استارتاپی که خوب میشناسیم این ها در خدمت همین جریانات بودند و علیه انقلاب اسلامی عمل کردند؛
این نشان می دهد که یعنی سیاست گذار ما نسبت به دانشگاه چنین نگاهی ندارد و به قولی از هول حلیم در دیگ افتاده است. از این که ما می خواهیم سریع به یک توسعه فناورانه برسیم از طریق این شرکت های دانش بنیان و… داریم واقعا دانشگاه را از مسیر خود دور می کنیم. البته شاید بگوییم در کوتاه مدت به یک پله بالاتر برویم و در مدل سازی من هم دانشگاه از حالت عقلانیت اداری تبدیل به سازمان می شود که عقلانیت اقتصادی دارد ولی واقعا آسیب و تهدیدش این است که اینجا افق نهاییاش در این رویکرد استارتاپی به عرصه علم و دانشگاه و فنلوری های اجتماعی آسیبش این است که این در همینجا باقی می ماند و تبدیل به نهاد نشود. اگر نتوانیم ایده ای برای گذر از این سری رویکردها، دانشگاهی که با رویکرد اسلامی تعریف شده است و باید آن را برای رسیدن به یک نهاد تعریف کنیم اساسا نمی توانیم به تحول علوم انسانی و یا به این که دانشگاه در خدمت تحول جامعه قرار بگیرد و پیوند برقرار کند با حوزه هنر و رسانه و به عنوان دو نهاد بسیار مؤثر نتواند در خدمت حل مسائل اجتماعی جامعه اش قرار بگیرد یعنی هیچی. بنابراین این پرسش من یک پرسش جدی است که چگونه می توانیم این دو ظرفیت را به عنوان دو نهاد در کنار هم قرار بدهیم نه این که دو جزیره باشند این ها کنار هم بتوانند با هم یک تقابلی داشته باشند و به نظر من این تقابل وجود ندارد. یعنی واقعا دانشگاه ما حضور ندارد در این جشنواره علوم انسانی و یا حضورش خیلی کمرنگ و حداقلی است و یا با یک جریان خاصی تعریف شده است که تفاوت می کند با اینکه ما همه ظرفیت ها را بیاوریم. بنابراین ما باید این افق را نشانه برویم.
یعنی افق توسعه تبدیل اداره به سازمان دانشگاه و بعد به نهاد. اما این افق دید ما نیست کما اینکه هدف این جشنواره علوم انسانی عمار هم صرفا هدف حل مسائل جاری جامعه ایران نیست. آن وقت هدفتان را می گذارید روی این که خب من می خواهم از این ظرفیت در جشنواره فیلم استفاده کنم برای روشنگری و حل مسائل اجتماعی؟ اینجا هم در جشنواره علوم انسانی عقبه نظری حل مسائل اجتماعی را مطرح کنید.
خب اینجا شاید ما با همین میزان رویکرد نهادی در دانشگاه گلیم خودمان را از آب بیرون بکشیم اما اگر رویکرد شما رویکرد تمدنی است یعنی ما نمی خواهیم صرفا مسائل جاری جامعه ایران را و مسائل اجتماعی جاممعه ایران را حل کنیم بلکه می خواهیم در یک افقی ارائه دهنده یک تمدنی باشیم و یک الگویی باشیم برای حیات طیبه انسانی در این بحران هویتی که چه در لایه فردی و چه در لایه خانوادگی و چه در لایه اجتماعی انسان مدرن با آن روبرو است. خب در این چارچوب رویکرد نهادی یک رویکرد منفعل است. یعنی حتی اگر دانشگاه ما نهاد بشود و سینمای ما هم نهاد شود نمی تواند کمک کننده باشد. چرا؟ چون نهاد در حال پاسخگویی و حل مسائل اجتماع است و دنبال آینده نگاری و اساسا به هم زدن و ساختار و این که اصلا این مسئله را سریع باید از آن رد شد و در یک افقی باید تمدن سازی کرد؛ این با ظرفیت نهادی شدنی نیست.
ما نیازمند به یک فرانهاد می شویم. می خواهم بگویم حتی رویکرد نهادی برای ما غایت نهایی نیست بلکه ما نیازمند به یک فرانهاد هستیم. یعنی دانشگاه های ما باید تبدیل به فرانهاد بشوند. آن دانشگاه تمدن ساز دانشگاهی هست که به فرانهاد تبدیل شده است، آن سینمای تمدن ساز سینمایی است که تبدیل به فرانهاد شده است.خب من جمع بندی کنم عرایضم را.
من سعی کردم در قالب یک مدلی که سیستم ها و ساختارهای اجتماعی در چهار سطح قالب تعریف هستند. سطح اداره، سطح سازمان، سطح نهاد و سطح فرانهاد. بعد اشاره کردم به این که ما دوتا ظرفیت داریم. یکی جشنواره سینمایی عمار را داریم پیگیری می کنیم که داریم از سینما و هنر استفاده می کنیم برای این که به یک اهداف اجتماعی در حوزه انقلاب اسلامی برسیم.
و یک جشنواره هم، که سال دومش هست برگزار می کنیم در حوزه علوم انسانی به موازات این تشکیل دادیم. داریم نهاد علم را با نهاد هنر می خواهیم پیوند بزنیم. عرض کردم این 4 سطح می تواند 4 رویکرد متفاوت بدهد و ما در میدان کجا هستیم که در هنر عرض کردم ما عمدتا در سطح سازمان هست سینمای ما نه نهاد و باید تبدیل به نهاد شود تا بتواند عهده دار پاسخگویی به مسائل اجتماعی ایران بشود. در خدمت صنعت فرهنگ و هنر کشور قرار بگیرد. در دانشگاه عرض کردم که تازه یک پله وضعیت خراب تر است؛ دانشگاه های ما یک قدم عقب تر و پایین تر است، سازمان هم نیست و اداره است. عرض کردم تلاش حاکمیت این است که با رویکرد استارتاپی و توسعه کارگاه های علم و فناوری این اداره را تبدیل به سازمان کند و گفتم که این کار برای اینکه دانشگاه را و عرصه سینما را در خدمت حل مسائل اجتماعی قرار دهد کافی نیست. اولا که باید این ها تبدیل به نهایت بشوند و بعد هم این که شما صرفا رویکردتان نباید حل مسائل اجتماعی باشد شما باید نگاهتان اینطور باشد که چون می خواهید ساختار را بهم بزنید و تمدن نوین اسلامی را حداقل پایه گذاری کنید این نیازمند فرانهاد هست و یعنی حتی از نهاد هم یک پله بالاتر بروید که آن سطح چهارم است.
این عرض بنده بود امیدوارم که توانسته باشم آنچه که در ذهنم بود و ایده ای که در ذهنم بود به نحو خوبی به دوستان و خواهران و برادران عزیزم منتقل کنم.

 

دیدگاه شما

نظر شما پس از تایید مدیریت درج خواهد شد.

  • اطلاعات مطلب
  • تاریخ انتشار : 12 فروردین 1402
  • بازدید : 32 بازدید
  • تعداد نظرات : بدون نظر
  • نویسنده : روابط عمومی
  • دسته: اخبار
    preloader