چکیده
اگر رخداد انقلاب اسلامی و در ادامه جنگ تحمیلی را وقایعی انسانی بدانیم (از آن روی که انسانها به عنوان کنشگرانی آگاه در لحظه ظهور این دو رخداد به میدان آمده و مبتنی بر مفاهیمی نقشهایی را به عهده گرفته و در افواه عمومی با القابی همچون «انقلابی» و «رزمنده» شناخته شدند) میتوان با اتخاذ نگاهی جزئیتر و برگزیدن زاویه نگاهِ جنسیتی، از کم و کیف حضور زنان در این دو رخداد انسانی-تاریخی و نسبت آنها با این دو میدان که در امتداد یکدیگر معنا مییابند پرسید و بر آن تامل کرد. اهمیت این تامل زمانی دوچندان میشود که با غلبه وجوه مردانه و سخت این دو رخداد هم در لحظات وقوع، هم در نوع صورتبندیهای نظری و هم در روایت آن مقاطع مواجه هستیم. اما این به معنای غیبت زنان در رخدادها نیست، بلکه ضرورت پرداختن به وجوه زنانه این رخدادها و همچنین نسبت زنان با آنها را آشکار کرده و طرح پرسشهای مبتنی بر جنسیت در بستر تاملات پیرامون انقلاب و جنگ تحمیلی را توجیهپذیر میکند. با عبور از وجوه زنانه این رخدادها که پرداختن به آن مجالی دیگر میطلبد، به نسبت زنان با رخداد جنگ تحمیلی به میانجی کتاب «حوض خون» میپردازم، کتابی مشتمل بر شصت و چهار روایت از زنان اندیمشکی که در دوران جنگ تحمیلی در رختشویخانه بیمارستان فعالیت میکردند. پرسش این است: «حوض خون چه چیزی را روایت میکند؟»