چکیده:
آنچه در این یادداشت پیرامون رابطه عدالت و پیشرفت بیان میشود برداشتی است نظری از فعالیت چهار سالۀ نگارنده در حوزه تاریخ شفاهی پیشرفت و انجام بیش از 150 ساعت مصاحبه با دانشمندان و نخبگان و مدیران شرکتهای دانش بنیان.
دههی چهارم انقلاب اسلامی یعنی دههی پیشرفت و عدالت در حالی به پایان رسیده است که در میان نخبگان و اندیشهورزان، این دو مفهوم به دو جزیره دور و جدا از هم مبدل شدهاند و چه بسا ترتیب و توالی آنها نیز دستخوش تغییراتی شده است. در این میان انحراف و بنبست سابقهداری که این روزها با آن دست به گریبان هستیم تقدم و تفوق عدالت بر پیشرفت است. در صورتی که بر خلاف آنچه القاء می شود، رهبری هیچ کجا عدالت را بر پیشرفت تقدم و تفوق نبخشیده اند. اندیشه انقلاب اسلامی حائز بافدار و ساختاری در هم تنیده، منسجم و یکپارچه است و در بستر این اندیشه، تحقق پیشرفت و عدالت توأمان و در ارتباط با یگدیگر خواهد بود و لاغیر. پیشرفت منهای عدالت به تکنوکراتیزه شدن جامعه دامن میزند و عدالتخواهی منهای پیشرفت حاصلی جز سیاهنمایی، ناکارآمدی، سردرگمی و بنبست نخواهد داشت. مفهوم عدالت در تصرف و تمرکز عدالتخواهان، به مجموعهای از اقدامات نقادانه، معترضانه، مطالبهگرانه و خستهکننده تقلیل پیدا کرده است و هرگز نمیتواند تغییری اساسی و بنیادی در وضع موجود ایجاد کند تا زمانی که موضوع عدالت در واحدهای کوچک و مخفیِ تأثیرگذار بر اقتصاد، پیگیری و محقق نشود، هرگز در فضای کلان حکمرانی شاهد تحقق عدالت نخواهیم بود.