حجت الاسلام والمسلمین حمید پارسانیا
استاد حوزه و دانشگاه
عضو هیئت علمی گروه جامعهشناسی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی
مؤلف آثاری چون “حدیث پیمانه”، “ هفت موج اصلاحات: نسبت تئوری و عمل”، “ علم و فلسفه”
عضو شورای علمی جشنوارة علوم انسانی عمار
( مصاحبه اعضای دبیرخانه جشنوارة علوم انسانی عمار با حجت الاسلام والمسلمین پارسانیا)
باید حواسمان باشد که جشنوارة علوم انسانی عمار با جشنوارة فیلم عمار بسیار تفاوت دارد و البته جای خالی این کار در حوزة علوم انسانی بسیار حس میشد. اگر هم تا به حال حرکتی انجام شده باشد، بیشتر حاکمیتی بوده و به سرانجام نرسیده است و جای خالی این جنس حرکات مردمی و خودجوش حس میشود.
جشنوارة علوم انسانی عمار، مشاهده و نظریه در حوزة انقلاب اسلامی ایران است که این سعی بین صفا و مروه یعنی مشاهده و نظریه در مسئلة علوم انسانی است و ذهن را به مسئلهای پیوند میزند که از آغاز انقلاب اسلامی همواره حضور داشته و مشاهده میشده است؛ یعنی ممکن نیست به انقلاب اسلامی ایران، خود انقلاب و حوادثی که در این چهار دهة گذشته است، نگاه بشود و در کانون این پدیده، مسئلة تئوریزه کردن و ابعاد تئوریک و نظری انقلاب به چشم نیاید.
سال 42 نقطة عطف انقلاب اسلامی است؛ اما در سالهای پایانی دهة چهل، زمانی که امام خمینی در نجف درسهای ولایت فقیه را بیان میکردند، انقلاب وارد مرحلة جدیدی شد. یکی از دوستان با واسطه نقل میکردند که شهید صدر را با یک شوق و اشتیاق و چیزی شبیه گریان بودن میبینند، میپرسند چه مسئلهای پیش آمده است؟ شهید صدر، این خبر را میدهند که امام امروز درس ولایت فقیه را شروع کردند. برای شهید صدر ورود امام به مسئله ولایت فقیه و تئوریزه کردن نوع حاکمیتی که از متن فقه شیعه استخراج شده، تا این اندازه مهم بوده است. اگر در ابواب فقه شیعه، ضرورت ولایت فقیه دیده نمیشد، این تئوری عقبة معرفتی لازم را نداشت تا بتواند نیابت امام زمان را
در چارچوبی بیان نماید که مقبولیت عام پیدا کند. این بعد معرفتی متن انقلاب است. بازخوانی مسئلهها از متن انقلاب باید در محیطهای نظری و آکادمیک رخ دهد. بخشی از این کار را حوزههای علمیه انجام دادند؛ اما بخش دیگر بر عهدة علوم انسانیای است که با ورود علم مدرن شکل گرفته است. مسئله این است که چگونه میتوان در چهارچوب کلاسیک علوم انسانی، پدیدههای معرفتی را تئوریزه کرد.
در آغاز انقلاب، ظرفیت تئوریزه کردن پدیدهای بهعنوان انقلاب در میان نبود. بیشتر تئوریهای چپ و مارکسیستی بودند که انقلاب و پدیدههای انقلابی موضوع اندیشه یا محوریت متن تئوریهای آنها محسوب میشد و از دل تئوریهای مارکسیستی، یک انقلاب مذهبی و دینی قابل توجیه نبود. لذا دانشجویانی که در متن انقلاب، از متن فرهنگ به دانشگاه وارد شده بودند، دستشان از این دو دسته تئوری کوتاه بود و به مسائل آنها پاسخ داده نمیشد. این مشکل تئوریزه کردن انقلاب در بعضی آثار هنری نشان داده شده است که چگونه نیروهای چپ انقلابی از درک این پدیده عاجز مانده بودند. اما در محیط حوزوی مسئلة ولایت فقیه و احکام فقهی ناظر به عموم جامعة مسلمین، تئوریزه میشد و تنها یک بیان توصیفی نبودند؛ بلکه جایگاه تجویزی داشتند.
رویکردها نیز در آن مقطع بهعنوان ساینس جایگاهی نداشتند و این خلأ همواره احساس میشد؛ بنابراین کسانی که لزوم تئوریک کردن مباحث را در آن زمان احساس میکردند، با مراجعه به بحث رهبری کاریزماتیک و اندیشههای «ماکس وبر» رسالههایی را نوشتند. این کار میتوانست مقداری پدیده و حادثة عظیمی را که در تاریخ معاصر و در تاریخ بشری کم نظیر بود، توضیح دهد. استقبالی که از امام شد و بعد هم تشییعی که نسبت به حضرت امام رخ داد و حوادثی از این دست، در چهارچوبهای مفاهیم تئوریک مهم اجتماعی و مفاهیمی چون انواع اقتدار و کنش که ماکس وبر بیان میشد؛ اما این تئوریها نیز متأثر از حوادث و اتفاقات جهان غرب بود. وقتی این تئوریها وارد عرصه عمل شد، با مسائل جدیدی مواجه شدند که دوباره نیاز به تئوریزه شدن داشتند. قاعدتاً زمانی که حرکت امام خمینی با این قالب بررسی میشد، دیر یا زود با این شبیهسازی مواجه شد و مسائلی را به دنبال خودش آورد؛ یعنی کسانی که این چهارچوب را در رسالههایشان رعایت کردند، بعد با مسائل جامعی از همان صنف روبهرو شدند.
بههرحال، مشکل تئوریزه کردن انقلاب به مشکل وضعیت علوم انسانی در محیط آکادمیک و دانشگاه باز میگردد و دانشگاه با مواجهة دو فرهنگ در جهان امروز روبهرو شده است؛ یعنی فرهنگ اسلامی (با تقلا و تلاش برای حیات مجدد خویش و روبهرو شدن با خیزش تمدن اسلامی) و مسئلة جهانی شدن و تسخیر نهادهای علمی کشورهای مختلف، از جمله جهان اسلامی و تولید، توزیع و انتقال مفاهیم متناسب با غرب. این مشکل، مسئلة بازخوانی پدیدههای اجتماعی را به وجود میآورد که در هر جامعه بخشی از ذهنیت آن جامعه محسوب میشود. این بازخوانی، بازخوانی هویت اجتماعی است و بیرون از هویت قرار نمیگیرد.