ّ
خانه » مصاحبه با اساتید » مصاحبه با استاد حسین کچوئیان

مصاحبه با استاد حسین کچوئیان
وبلاگ

دکتری جامعه‌شناسی دانشگاه منچستر انگلیس - عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران - عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی

استاد حسین کچوئیان
دکتری جامعه‌شناسی دانشگاه منچستر انگلیس
عضو هیأت علمی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه تهران
عضویت در شورای عالی انقلاب فرهنگی
دارای آثاری چون “ فوکو و دیرینه شناسی دانش”، “ کند و کاو در ماهیت معمایی ایران”، “ تجدد از نگاهی دیگر”، “ نظریه‌های جامعه شناسی و دین: مطالعه‌ای انتقادی” و…
عضو شورای علمی نخستین جشنوارة علوم انسانی عمار

(مصاحبه اعضای دبیرخانه جشنوارة علوم انسانی عمار با دکتر کچوئیان)
روش‌های نظریه‌پردازی در علوم انسانی
به وجود آمدن ایده برای ایجاد نوآوری در زمینه علوم انسانی بسیار امیدوارکننده است. این‌گونه اقدامات مبین این است که زایش‌هایی از جنس مسئله و فکر و جود دارد که خاص انقلاب اسلامی است. همچنین وجود آرشیو تاریخ شفاهی عمار نشان می‌دهد نیروی فعال انقلابی هنوز زنده و پویاست و انتقال تجربیات به نسل بعدی صورت می‌گیرد.
اگر به دنبال شکل‌دهی به علوم انسانی بدیل و شکل دیگری از نظریه‌پردازی هستیم، شیوة انجام کار از چند روش زیر بیرون نیست:
روش فلسفی: یک راه این است که از بحث‌های فلسفی، نظریه‌پردازی کنیم. این روش از حیثی امکان‌پذیر است و از حیثی امکان‌پذیر نیست. حاصل کل این بحث‌ها این است که امکان به وجود آمدن یک نظریه و شکل دیگری از علم وجود دارد و کار فلسفه همین است و بیشتر از این کاری نمی‌تواند انجام دهد؛ مثلاً می‌تواند توضیح دهد که موضوع علم جامعه‌شناسی چیست ولی راجع به جهان اجتماعی نمی‌تواند نظریه‌پردازی کند.
روش نظریه‌پردازی فلسفی: یک شکل دیگر که در غرب انجام شده، ولی در کشور ما صورت نگرفته، کارهایی شبیه کارهای «هابز» و «ماکیاولی» است؛ اقداماتی که صورت گرفت تا زمانی که مثلاً جامعه‌شناسی ایجاد شد. شاید این روش را فلسفی بنامیم، ولی در واقع نظریه‌پردای است؛ یعنی نظری کلامی است. در بدو امر هابز درک این‌که می‌شود جهان اجتماعی را تجربه کرد، نداشت. رسیدن به این‌که جهان اجتماعی را می‌توان به‌عنوان یک قلمروی تجربی نگاه کرد و ایده گرفت، تصور ناپذیر بود. جهان اجتماعی فقط افراد

بودند و کارهایی که می‌کردند، اصلاً ساختارمند دیده نمی‌شد که بتوان به‌عنوان یک قلمرو مطالعاتی قابل‌تجربه و قاعده‌مند در نظر گرفت. تا زمان «کانت» کارها صرفاً فلسفی بود و نکته‌ای که مورد غفلت قرار گرفت، این بود که صرف فلسفی فکر کردن، کاری از پیش نمی‌برد، مگر این‌که این معنا در ذهن ما باشد که می‌خواهیم قسم دیگری از نظریه‌پردازی را ایجاد کنیم؛ برای مثال مسئلة هابز و ماکیاولی این است که بتوان حکومت پایدار به وجود آورد یا مسائل اجتماعی مردم را حل و فصل کرد. این نوع فلسفه، نظریه‌پردازی کلان محسوب می‌شود.
روش حل مسئله: در این روش، مواد و مبانی و اصول و چارچوب از قبل وجود دارد. اهل نظر، مانند «مونتسکیو» یا دیگران، میان فلسفه و علم گردش می‌کنند؛ برای نمونه تلاش می‌کنند در مورد نقش مذهب در سیاست نظریه‌پردازی کنند و به دنبال حل این سؤالات هستند. تلاش نظری به این معنا است که دیگر به دنیای قبلی و نظریه‌پردازی قبلی برنمی‌گردند و بیان می‌کنند که ما یک علم اخلاقی جدید می‌خواهیم. علوم اجتماعی در تقسیم‌بندی ارسطویی، علوم اخلاقی محسوب می‌شوند؛ یعنی در سیاست و اقتصاد و سایر رشته‌های علوم انسانی سؤال‌هایی مطرح بود که جواب آن باید و نبایدهایی بود که لازمة معرفت‌شناسانه یعنی اخلاقی داشت. در دوران مدرن هم «هیوم» و سایرین، کار خود را تأسیس اخلاق مدرن می‌دانستند. نوعی مواجهه با جهان عملی که شکل آن متفاوت با شکل قبلی بود. به این معنا که به ما دستورالعمل، راه حل و نحوة مواجهه با جهان عینی اجتماعی را بدهد، ولی به یک شکل دیگر از آن‌چه وجود داشته است؛ مثلاً هدف آن افزایش قدرت است؛ درحالی‌که هدف علم قبلی، افزایش قدرت نبود؛ بلکه صحبت از این بود که حاکم چگونه عدالت بورزد. بنابراین، در این دوره یک راه حل دقیق و مسیر درست، مسیر مواجهه با چالش‌ها و مسائل موجود بود؛ البته با دستگاه نظری دیگری که در حال ساخته شدن بود؛ مثلاً کارگزارانی که آمار جمع می‌کردند، سعی داشتند فهم‌هایی از آن به دست آورند و با تعامل با جهان عینی، علوم سیاسی و اجتماعی جدید را می‌ساختند. اما اکنون برای حل مسائل و آسیب‌ها از همان شکل قبلی استفاده می‌شود؛ به همان شکل‌های قدیم حل می‌کند؛ مثلاً در برابر این مسئله که چرا طلاق اتفاق می‌افتد، بحث از اقتصاد و بیکاری و دلایل پیشین می‌کنند.
متأسفانه امروزه شاهد آن هستیم که «مرگ جامعه‌شناسی» رخ داده و فاقد

حجیت شده است و به نوعی بازی عالمانه محسوب می‌شود که نمی‌توان آن را علمی دانست؛ یعنی مبتنی بر عقل عده‌ای است که امکان درستی و نادرستی آن قابل سنجش نیست. در فیزیک نظری یا سایر علوم، یک سری مشاهدات صورت می‌گیرد، ولی در علوم اجتماعی، یک سری افراد عقل خودشان را که معلوم نیست چقدر ارزش دارد، مبنا قرار می‌دهند و می‌گویند بر اساس آن عمل کنید.
نگاه کنید، صبح تا شب تمام رسانه‌ها، حرف‌ها و تحلیل‌های آدم های مختلف را با ظاهری منطقی به مردم منتقل می‌کنند. تحلیل‌هایی که هیچ پاسخگویی در قبال آن‌ها وجود ندارد؛ حرف‌هایی که اصلاً مبنا ندارد و یک‌سری خواسته‌ هستند. حداکثر یک سری حرف‌های عالمانه است که کمی تجربه به آن چسبانده‌اند. اگر قرار بر این است، چرا بر اساس عقل خودم تصمیم نگیرم و بر اساس عقل تویی که خانة خودت را هم نمی‌توانی اداره کنی، زندگی کنم؟! راهی که ما باید طی می‌کردیم این بود که برای مسائلی که حل شده، راه‌حل‌های جدید می‌دادیم و برای مسائل جدید، راهکارهای جدید می‌اندیشیدیم و در عمل، به این نحو پیش می‌رفتیم.
رسالت جشنوارة علوم انسانی عمار
ساخت دنیای تجربی جدید برای پژوهشگران: کار جشنوارة علوم انسانی دو وجه دارد: اصل اساسی این است که یک تیم تحقیقی محلی درست شود تا آرشیو غنی مستندات آماده شود؛ چون این آدم‌ها نه نظریه‌پرداز هستند و نه ذهن نظریه‌پزدازی دارند؛ بعد این آرشیو در اختیار دانشگاهیان قرار بگیرد تا پژوهشگران به‌جای مشاهده مستقیم از آرشیو عمار استفاده کنند. مستندات و آثار تولید شده در عمار، می‌تواند یک دنیای مشاهداتی و مواد خام و تجربی برای اندیشمندان فراهم کند. با این فیلم‌ها یک دنیای تجربی دیگر برای دانشگاهیان بسازید؛ یعنی گسترة تجربة آدم‌ها را از روایت صرف از مرکز به سمت کل کشور سوق دهید. در حال حاضر، با تحقیق در میدان محدود به تهران، برای کل کشور نظریه داده می‌شود؛ یعنی نظریات بزرگ بر اساس مشاهدات کوچک ارائه می‌شود. با جشنوارة عمار می‌توان جامعیت ایجاد کرد و مستندات مربوط به تمام ایران را در اختیار پژوهشگران قرار داد. مستندها علاوه بر ایجاد جامعیت، می‌توانند زمینة متفاوتْ دیدن را نیز فراهم کنند. متفاوت دیدن خیلی سخت است و بعضاً علم جدید بر اساس همین متفاوت دیدن، ایجاد می‌شود. مستندات متنوع، می‌تواند اطلاعاتی ارائه کند که به چشم یک مرکزنشین دیده نمی‌شود و دیدگاه دیگری را به وجود می‌آورد.

از طریق فراهم کردن مواد خام جامع و متنوع، می‌توان از دانشگاه‌ها خواست که درس ایران‌شناسی از کل ایران حال حاضر بگذارید؛ موادش را هم عمار فراهم کرده است. یا سالانه با اعلامیه‌ها و فراخوان‌ها، مستنداتی عرضه شود و برای تحلیل‌های خوب، متناسب با مستندات، جوایزی در نظر گرفته شود.
در واقع، دوتا کار صورت می‌گیرد؛ مواد خام را هم به‌لحاظ خام بودن و هم به‌لحاظ معناداری جهت دهیم. خام بودن به‌لحاظ تجربه، یعنی این‌که اطلاعات دربارة جاهایی جمع شود که تاکنون دیده نشده‌اند. باید این مواد خام را رنگ و رو داد تا بتواند به ذهن‌ها ضربه بزند. جهت‌دهی نظری، یعنی صاحب‌نظران علوم انسانی را در دیدن فیلم‌ها درگیر کنیم تا در زمینة آثار، تحلیل ارائه کنند.
ورود به پیکار نظری در برابر جنجال رسانه‌ای: وجه دوم این است که عمار می‌تواند وارد عرصة پیکار نظری دیگری بشود و در تأیید یا رد مسائل مختلفی که مطرح می‌شود، مؤیدات و منکرات پیدا کند؛ برای نمونه، در کشور دعوا بر سر امید یا فروپاشی است؛ دست‌اندرکاران جشنوارة عمار بگویند ما می‌خواهیم ببینیم امید در ایران چقدر است؛ اگر همه از ناامیدی و خستگی مردم از حکومت می‌گویند، برای عکس آن، مستندات و ادلة تجربی فراهم کنند. نه بر اساس جنگ رسانه‌ای که حرف‌های به‌دردنخور است، بلکه بر اساس مستندات تجربی به مقابله با جنجال رسانه‌ای بروید. چند نفر در تشییع یک خواننده شرکت می‌کنند، رسانه صحبت از تغییر عالم می‌زند، ولی دربارة میلیون‌ها آدم شرکت‌کننده در مراسم شهیدسلیمانی حرفی زده نمی‌شود. این چه علم و بازی مسخره‌ای است که ضد خودتان، ضد کشورتان و ضد مردم راه انداختید؟! باید خجالت بکشند که برای قدرت، همه چیز را کثیف کردند و هر روز یک صحبت بی‌پایه‌واساس می‌گویند و اسم آن را علم می‌گذارند! این‌ها علم و بحث علمی نیست؛ بحث جنگ رسانه‌ای است؛ بحث آَشفته کردن ذهن‌ها است. کاری که عمار می‌تواند بکند، این است که این ذهنیت را برای همه و برای اهل نظر اصلاح کند.

دیدگاه شما

نظر شما پس از تایید مدیریت درج خواهد شد.

  • اطلاعات مطلب
  • تاریخ انتشار : 30 بهمن 1401
  • بازدید : 35 بازدید
  • تعداد نظرات : بدون نظر
  • نویسنده : روابط عمومی
  • preloader