چکیده:
تقابل مبنایی انقلاب اسلامی و مدرنیته
در تاریخ شفاهی نهادهای انقلاب اسلامی، زمانی که موضوعی را مثل جهاد سازندگی یا نهضت سوادآموزی انتخاب می کنیم با طیفی از آدم ها مواجهیم. از کجا بفهمیم کدام سوژه، سوژۀ اصلی ماست. شاخصه ما برای انتخاب سوژه چیست؟ روایت کدام یک از این شخصیتها معتبرتر است؟ آیا ارزش روایی همه افرادی که در جهاد بوده اند به یک اندازه است؟ و دقیقتر اینکه در نسبت با انقلاب اسلامی کدام سوژه اصالت بیشتری دارد. بنابراین از یک طرف باید پاسخی به پرسش «سوژه ما کیست؟» بدهیم و سپس باید به این پرسش پاسخ دهیم که چه ارتباطی بین سوژه ما و انقلاب اسلامی وجود دارد. در عصری که مدرنیته، تمدن غالب بشری است، صحبت از سوژه یا انسان انقلاب اسلامی صحبت غریبی است. چرا که جهان از همه سو، در صدد اثبات مدرنیته و تجدد است. اما ما ناگزیریم از تفکر دربارۀ انسان انقلاب اسلامی، چه از حیث اجتماعی و چه از حیث فردی و انسانشناسانه. در نتیجه پرسش ما از کیستی انسان انقلاب اسلامی یک پرسش فلسفی است و در تلاشیم تا بدانیم این انسان چه نسبتی با عالم برقرار کرده. آیا انقلاب اسلامی در امتداد مدرنیته است و انسان انقلاب یک انسان مدرن است یا خیر. بنابراین در بدو امر باید به اجمال دربارۀ مدرنیته و انسان مدرن سخن گفت.