چکیده:
ظهور نشانههای پدیده انتقال قدرت جهانی از نیمکره غربی به نیمکره شرقی و همچنین پيشبينی تحقق آن در نيمه نخست قرن ۲۱، حتی توسط تحلیلگران و اندیشکدههای آمریکایی، سبب شده تا توجه کشورها بیش از پیش به ترسیم وضعیت ژئوپلیتیکیشان درپساجابجایی قدرت معطوف شود به نحوی که در حال حاضر این موضوع تقریبا به دغدغهای برای آیندهپژوهان و سیاستگزارن در جهان تبدیل شده است. در بیانیه گام دوم انقلاب نیز افول قدرت غرب و انتقال قدرت به نیمکره شرقی با تعابیری همچون آمریکا با مشکلاتی که خبر از نزديکی احتضار میدهند، دست و پنجه نرم میکند! و ظهور قطبهای جدید قدرت در جهان مورد تائید و تاکید قرار گرفته است و بنظر میرسد ارائه تئوری تمدن نوین اسلامی در این بیانیه در راستای ترسیم سهم و جايگاه ايران در هندسه جدید قدرت جهانی باشد. این پژوهش با استفاده از روش توصیفی_تحلیلی به واکاوی این نکته پرداخته که تحقق اهداف معین شده در سند راهبردی گام دوم تا چه ميزان میتواند در سرعت بخشیدن به روند جابجایی قدرت از غرب به شرق موثر باشد. در نهایت مشخص شد از تعداد ۹ مولفه قدرتساز در منطقه پاسیفیک، بیانیه گام دوم به ۸ مولفه صریحا یا تلویحا پرداخته است لذا عملياتی شدن بیانیه میتواند تا حد زیادی روند ظهور و افول قدرت را در نیمکره غربی و شرقی تسهیل نمايد.