چكيده:
شاعران كه به صفت شعور ـ يعنى دريافت عميق ـ موصوفند، خوشه چينان حقيقى لحظه هاى نورانى اند. آنان بر ارتفاعات هوشمندى ايستاده اند و نخستين رگبارهاى رنج بر سرشان فرو مى ريزد بويژه آنكه شاعر، زن باشد و مادر. زن عصر ما با حضور فعال خود در انقلاب و جنگ، توانست هويت انسانى خود را به نمايش گذاشته و داد سكوت و مظلوميت خود را از تاريخ بگيرد. زن در عصر انقلاب هم عاشق است و هم معشوق، طوفان مى زايد، عشق مى پرورد، حماسه مى آفريند، رنج مى كشد و صبورى مى كند. در جنگ هم چنان كه عشق مى آفريند، حماسه مى آفريند و آن چنان كه در عشق بزرگ و اساطيرى مى شود در جنگ نيز اسطوره می گردد و دلاورى و مردانگى مى نمایید. مردان به جنگ مى روند و او در غياب مردان خانه، خود پاسبان زندگى مى شود. زن پاسبان حريم خانه و عشق و مهربانى است. او مى ماند تا عشق بماند تا زندگى ازحركت نايستد، تا مردان دوباره متولد شوند واینگونه است که بخش عمده اى از ادبيات پایداری به واسطه حضور زن به وجود آمده است. از آنجا كه شعرآينة تمام نماي باورها، معتقدات، نحوه زندگي و فرهنگ هر عصر است، مشاركت فعال زنان در موضوع جنگ بازتاب گسترده اي در شعر پایداری، بويژه شعر معاصر داشته است. شاعران متعهد اين حضور را در ابعاد حضور مستقيم در عرصه هاي نبرد، فعاليت پشت جبهه، خنثي كردن توطئه هاي تفرقه افكنانة دشمن و حفظ روحية جنگاوري و شجاعت فرزندان، برادران، پدران و همسران خويش در عرصه هاي نبرد در شعر خويش منعكس كرده اند. هر چند متأسفانه تلقى بسيارى از ما، در باره زنان شاعر و شعر زنان، يك تلقى كمى است؛ يعنى ما هنوز در مرحله اثبات «وجود» زنان شاعر و نمونه گيرى وآمار دهى از تعداد آن ها هستيم و اين نشان مى دهدكه وجود زنان انديشمند در جامعه ما به دلايل تاريخى و فرهنگى و… تاكنون قدرى شگفت آور بوده است؛ به طورى كه همين شگفتى باعث شده است تا به ماهيت و پيام شعر آنان و كيفيت هنرى آن كمتر توجه شود.